جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۲۹ ارديبهشت


 
  • پیام به هجدهمین دورۀ همایش «حکمت مطهّر»
  • میزان زکات فطره و کفّاره در سال ۱۴۰۳
  • پیام در پی شهادت سردار مجاهد، سرتیپ پاسدار محمدرضا زاهدی
  • پیام به نوزدهمین نمایشگاه قرآن و عترت اصفهان
  • پیام در پى ارتحال عالم جليل القدر مرحوم آيت‌الله امامى كاشانى«قدّس‌سرّه»
  • پیام در آستانۀ برگزاری ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان رهبری و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • شرکت در ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • پیام در پی ارتحال عالم‌جلیل‌القدر آیت‌اللّه آقای حاج سید محمّد موسوی بجنوردی «رضوان‌اللّه‌علیه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت آيت‌الله آقاى حاج شيخ عبدالقائم شوشترى«رضوان‌الله‌عليه»

  • -->

    تفسير قرآن کريم / معارف اسلام در سوره يس / شناخت سوره يس
    تعبد در تكوين

    تعبد در تكوين اين است كه انسان به مقامي برسد كه نه تنها در نعمت شاكر باشد،‌ بلكه شاكر در بلا هم باشد و از اين بالاتر مقام كسي است كه نه تنها شاكر در بلا باشد، بلكه اصلاً بلا را نبيند و بگويد آنچه از طرف او مي‌آيد مصلحت است و نعمت صرف. يعني انسان در عالم هستي بلا را نبيند و به هر چه از دوست مي‌رسد دلخوش باشد. يا لااقل در برابر بلا صابر باشد و شاكر:

     

    يكي درد و يكي درمان پسندد
    من ازدرمان‌ودردووصل و هجران

     

    يكي وصل و يكي هجران پسندد
    پسندم آنچه را جانان پسندد

     چنين افرادي بسيار كم هستند و بدست آوردن اين تعالي هم بسيار مشكل است. قرآن شريف هم به اين مقام توجه مي‌دهد و آن را مقام بزرگي مي‌داند:

    يا اَيُّها الَّذينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كآفَّهً و لا تَتََّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانَ اِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ[1]

    يعني اگر ايمان داريد بايد روح تعبد داشته باشيد.

    وَ مَنْ يُسْلِمْ وَجْهَهُ اِلَي اللهِ و هُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِاسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَه الوُثْقي وَالَي الله عاقِبَهُ الاُمُورِ [2]

    آنكه در برابر قانون خدا روح تعبد دارد، و در برابر قرآن و روايات اهل‌بيت(ع) صددرصد تسليم است، به ريسماني كه از طرف خداست چنگ زده است.

    وَ مَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّهِ اِبْراهيمَ اِلاّ سَفِهَ نَفْسَهُ وَ لَقَدِ اصْطَفَيْناهُ‌ فِي الدُّنيا وَ اِنَّهُ فِي الاخِرَهِِ لَمِنَ الصَّالحِينَ[3]

    چرا اينطور است و چگونه به اين مقام شايسته دست يافت؟ در آيه بعد جواب مي‌دهد.

    إذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قالَ اَسْلَمتُ لِرَبِّ العالَمينَ[4]

    اين جمله تسليم در مقام تكوين است نه تشريع. يعني براي حضرت ابراهيم يك مقام تسليم صددرصد پيدا شد و آن مقام تعبد در مقابل معشوقش بود. در نتيجه همين تعبد بود كه توانست به مقام امامت برسد و توانست تمامي راهي را كه يك انسان مي‌تواند بپيمايد، بپيمايد. اين روح تعبد براي همه لازم و واجب است و مرد مي‌خواهد كه مثل ملاصدرا بشودامّا روح تعبّدش را از دست ندهد. گاهي اوقات چهار تا اصطلاح براي يك طلبه و چهار تا تئوري و فرضيه براي يك جواني كه مثلاً ديپلم می­گیرد، موجب می­شود که روح تعبدش را از دست بدهد، آن وقت می­خواهد فکر خودش را نه تنها بر روحانيت، بلكه بر قرآن هم تحميل كند! همه مصيبتهايي كه پيدا مي‌شود از اينجاست. در همين انقلاب ما، نود درصد مصيبتها از همين جا پيدا شده است.

    درباره استاد بزرگوار ما رهبر عظيم‌الشأن انقلاب -دام‌الله ظله- نقل مي‌كنند ايشان در مدتي كه نجف بودند، هر شب به حرم مشرف مي‌شدند. اين طور كه مي‌گويند حتي يك شب هم حرم رفتن ايشان ترك نشد! مثل مردم ساده و عوام مي‌آمدند، در حرم را مي‌بوسيدند، خود را به ضريح مي‌چسباندند و زيات جامعه مي‌خواندند. آقازاده ايشان مرحوم حاج آقا مصطفي نقل كرده بودند كه شبي در ساعت 9 ديدم پدرم براي رفتن به حرم مهيا شده‌اند. آن شب، شبي طوفاني بود، باد مي‌وزيد و ريگ و شن مي‌آورد، هوا هم خيلي سرد بود و بيرون رفتن، مشكل. من نزد ايشان رفتم و عرض كردم: آقا! آيا حضرت اميرالمؤمنين(ع) دور و نزديك دارد؟ (اين يك استدلال است).

    فرمودند: خير، اميرالمؤمنين دور و نزديك ندارد. من پاي ضريح سلام بدهم، يا در خانه خويش سلام بدهم، براي اميرالمؤمنين(ع) فرقي ندارد. در اذن دخول حرم همة ائمه هم اين جمله مي‌خوانيم كه شهادت مي‌دهم كلام مرا مي‌شنويد و سلام مرا جواب مي‌دهيد!. [5]

    گفتم: اگر دور و نزديك ندارد، پس امشب نمي‌خواهد به حرم برويد، همين جا در منزل زيارت جامعه را بخوانيد.

    ايشان در جواب من فرمودند: «مصطفي! تقاضا دارم روح عوامانه ما را از ما نگير.» (يعني كار، كار عشق است، مربوط به استدلال نيست.)

    من اگر بخواهم با فكر خود وارد قرآن شوم و يا روايات را معني كنم، نمي‌توانم. مي‌گويند مرحوم ملاصدرا- عليه‌الرحمه- خودش فرموده بود: آنگه كه «اسفار» را مي‌نوشتم هر وقت شبهه‌اي برايم پيش مي‌آمد، كه نمي‌توانستم آن را حل كنم، به حرم حضرت معصومه(ع) مي‌رفتم و به آن حضرت متوسل مي‌شدم و شبهه فلسفي يا عرفانيم را در حرم آن حضرت حل مي‌كردم.

    چقدر تفاوت است بين اين مرد و آن جوان نپخته‌اي كه مي‌گويد اين گنبدها و بارگاهها براي ما چه فايده‌اي دارد، چه خوب است كه اين طلاها را پاكسازي كنند و صرف فقيران و ضعيفان نمايند!

    اينها خيلي با هم تفاوت دارد. ملاصدرا را بايد گفت ملا، نه آن جوان نپخته را. ملاصدرا، كسي كه همه چيز را به همه كس نشان داد و كسي كه افتخاري براي شيعيان بود، شبهه خويش را سر قبر حضرت معصومه(س) حل مي‌كرد. چرا؟ زيرا روح تعبد داشت، و اين روح تعبد را از دست ندادن كاري است بس مشكل، مخصوصاً براي طلبه‌ها و براي به اصطلاح روشنفكرها.

    قرآن يك هدف دارد و آن هم درست كردن «عبد» است. شما اگر از اول تا آخر قرآن را بخوانيد و با آن عينكي كه مي‌گويم بدان بنگريد، مي‌بينيد كه قرآن به دنبال يك هدف است و آن اين كه «عبد»‌درست است. سراسر قرآن دنبال اين است كه انسان در برابر خدا و پيامبر(ص) و امام صادق(ع) و روايات صددرصد تسليم باشد و اينكه چرا مثلاً نماز صبح 2 ركعت است و ... اين چراها كنار برود. عوام مردم بطور نپخته اين روح تعبد را دارند، امّا اسلام مي‌خواهد كه هم دانا باشيم و هم روح تعبد داشته باشيم.

    وَ ما خَلَفْتُ الجِنَّ والاِنْسَ اِلاّ لِيَعْبُدُونِ[6]

    دربارة شيخ الرئيس، مي‌گويند او بقدري نابغه بوده كه در هر علمي دو سه روز بیشتر شاگردي نمي‌كرد و خود او در كتاب «شفا» مي‌فرمايد: من چند روزي در علم هندسه شاگردي كردم و بعد كار به آنجا رسيد كه من استاد شدم و استادم شاگرد من شد. نقشه‌ها را من مي‌كشيدم و اساتيد از آن استفاده مي‌كردند!! ما راجع به معارف اسلامي، گاهي كه با چند مرتبه مطالعه نمي‌فهميدم به عالم ملكوت متوسل مي‌شدم تا شبهه برايم حل شود.

    مرحوم ملا سليمان كه از شاگردان خاصّ ايشان بوده در حاشيه «الشفا» مي‌گويد: وقتي شبهه برايشان پيش مي‌آمد، نصف شب به مسجدي كه نزديك خانه‌شان بود، مي‌رفتند و دو ركعت نماز مي‌خواندند و به عالم ملكوت متوسل مي‌شدند و شبهه‌شان را در آنجا حل مي‌نمودند. (همانطوري كه يك پيرزن براي حاجتش نماز مي‌خواند و از خدا حاجت مي‌خواهد و خدا را هم به حضرت ابوالفضل(ع) قسم مي‌دهد)

    اين روح تعبد است. اگر كسي بتواند تا وقتي كه مي‌ميرد اين روح تعبد را به خود داشته باشد -مخصوصاً اگر عالم باشد- خيلي كار كرده است و هدف قرآن هم همين است.

    حال كه اين مسئله روشن شد به بحث اصلي بر مي‌گرديم. قرآن محكماتي دارد و متشابهاتي. از محكمات قرآن چيزهايي مي‌فهميم و در مقابل آنها تسليم هستيم. اما از متشابهات قرآن با اينكه چيزي نمي‌فهميم، در مقابلش تواضع داريم و مي‌گوييم: «امَنّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا»[7]

    آنان كه روح تعبد در برابر متشابه ندارند مي‌گويند، براي چه اين را خدا آفريده؟ چرا اينطور گفته و چگونه چنين مي‌شود؟! اما آنان كه روح تعبد دارند مي‌گويند: «آمَنّا بِه»، در مقابل حق تسليمند و بر اين باورند كه: «كلٌّ مِنْ عِنْدَ رَبِّنا»، همه‌اش از خداست، محكماتش حكمت و متشابهاتش مصلحت دارد.

    اگر انسان در برابر محكمات سرفرود آورد كار مهمي نيست. مثل اين كه انسان بفهمند انفاق كردن به ديگران مصلحت دارد و آن را بپذيرد. اين خيلي اهميت ندارد، امّا تسليم در مقابل آنچه نمي‌فهمد حكمتش چيست، بسيار مهمتر و ارزشمندتر است. از اينرو حج بهترين عبادات در اسلام است. علتش همين است كه حج به انسان روح تعبد مي‌دهد. چون كسي نمي‌داند اين سنگ زدن يعني چه؟ سعي بين صفا و مروه چيست؟ هفت مرتبه طواف خانه خدا يعني چه؟ اما بعضي هم وقتي نمي‌فهمند روشنفكري مي‌كنند و مي‌گويند خوب است گوسفند را در آنجا نكشيم، چون از بين مي‌رود، بلكه بايد گوسفند را در اينجا بكشيم و به فقرا و ضعفا بدهيم. گرچه دانش براي مستضعفان مي‌سوزد اما چون روح تعبد ندارد كارش بدينجا مي‌كشد!

    از اين جهت است كه مي‌گوئيم حج روح تعبد مي‌دهد و از بهترين عبادات است،‌ لذا عيد هم دارد و عيدش هم در وسط اعمال حج واقع شده است. اگر ماه رمضان به انسان روح تعبّد مي­د‌هد، عيدش آخر است. اما حج به قدري در اين جهت قوي است كه هنوز اعمال تمام نشده به شخص مي‌گويند:‌ عيدت آمد. چون به هدف رسيدي و به محبوب دست يافتي...



    [1]ـ سورة بقره آيه 208 «اي اهل ايمان همه متفقاً نسبت به اوامر الهي در مقام تسليم برآييد و از وساوس (تفرقه‌انگيز) شيطان پيروي مي‌كند كه او همانا شما را دشمني آشكار است.»

    [2]ـ سورة لقمان، آيه 22 «و هر كه روي تسليم و رضا به سوي خدا آرد و نكوكار باشد، چنين كسي به محكمترين رشته الهي چنگ زده و بدانيد كه پايان كارها به سوي خداست»

    [3]ـ سورة ‌بقره، آيه 130هيچكس از آئين پاك ابراهيم روي نگرداند، مگر اينكه نادان و بيخرد باشد، زيرا ما ابراهيم را در دنيا به شرف رسالت برگزيديم و البته در آخرت هم از شايستگان است.

    [4]ـ سوره بقره آيه 131. «هنگامي كه خداوند به او فرمود: اي  ابراهيم سر به فرمان خدا فرو آور. عرض كرد: مطيع فرمانم.

    [5]ـ اَشْهَدُ اَنَّكَ تَسْمَعُ كَلامي وَ تَرُدُّ سَلامي و اَنَّكَ حَيٌّ عِنْدَ رَبِّكَ مرزوقٌ... شهادت مي‌دهم كه شما سخنم را مي‌شنويد و سلامم را پاسخ مي‌دهد و شما زنده‌ايد و نزد پروردگار روزي مي‌خوريد...

    [6]ـ سوره الذاريات، آيه 56. «و ما خلق جن و انس را نيافريديم مگر براي اينكه مرا (به يكتايي) پرستش كند (و عبد و بنده من باشند)

    [7]ـ سوره آل‌عمران، آيه 7 «ايمان به آن آورديم، همه آيات از طرف پروردگار ماست.»

    چاپ
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365